هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » اسماعیل هاشمی »طناب دار من سلام می کند !
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

طناب دار من سلام می کند !

طی کردن کوچه های بی قید و قافیه
همراه با سمفونی بی نظیز کلاغان
و قار قار دست فروشان دوره گرد...
کوچه ی تنگ و خاکستری ...
و بوسه های در انتهایی آن
عرق می چکد از پیشانیم
و تنم می لرزد از سوز پاییزی ...

کسی من را در آغوش می کشد

و می بوسد .....!!!!

از آشنایی تا آغوش او

چند دقیقه طی نشد !!!

زمزمه ;

یاد تو
صدای پای تو ...
رقص من ،
به دور آتش نگاه تو ...
عقل خود
به دست باد می دهم
تمامه نا تمام خود
دختری ،
به من نگاه می کند ...
طناب دار من
سلام می کند ...
کوچه ،
تنگ می شود
از عطر تند او ...
عشق تو فرار می کند
کلاغ نگاه می کند...
سکوت ما ...
کلاغ را کلافه می کند ...
می پرد ،
نگاه آشنایی دخترک
مرا عذاب می دهد ...
می چکد عرق
و خیس می شود غرور من
دست او ،
پاک می کند تمام یاد تو ،
و باز ...
غرور من به باد می رود ...